بیوگرافی، عکس های شخصی و زندگی خصوصی المیرا شریفی مقدم
المیرا شریفی مقدم، مجری و گوینده شبکه خبر متولد ۱۸ خردادماه سال ۱۳۶۰ در تبریز بوده اما در تهران بزرگ شده است. او یکی از موفق ترین گویندگان شبکه خبر به شمار میآید.
اگر شما جز کسانی هستید که شبکه خبر را دنبال میکنید، حتما المیرا شریفی مقدم را میشناسید. المیرا شریفی مقدم، مجری و گوینده شبکه خبر را میتوان یکی از بانوان موفق در زمینه کاری خود دانست. با ستاره باشید تا بیشتر با زندگی او آشنا شوید.
خانواده
تحصیلات
ماجرای آشنایی و ازدواج
المیرا شریفی مقدم در رابطه با ماجرای آشنایی با همسرش میگوید: آقای عابدی یک سال پیش از ورود من به شبکه خبر آنجا مشغول شده بود و من ایشان را در برنامههای این شبکه میدیدم. البته اولین بار که ایشان را دیدم، مربوط میشود به مسابقات آسیایی والیبال که در ایران برگزار میشد. در آن زمان خانمها میتوانستند برای دیدن مسابقات به ورزشگاه بروند و آقای عابدی هم برای تهیه گزارش آمده بود. من آن زمان حتی هنوز تست گویندگی هم نداده بودم و ایشان را نمیشناختم و فقط دیدم یک جوان فعال در حال تهیه گزارش است. این اولین باری بود که ایشان را دیدم. البته فقط به عنوان یک تماشاگر مسابقه والیبال.
المیرا شریفی مقدم: مهر سال ۸۲ عقد کرده و در بهمن سال ۸۳ ازدواج کردیم. مراسم ازدواج مان ساده، بدون تشریفات و صمیمی برگزار شد و نگرانی خاصی نداشتیم، در عروسی مان همه اصول زندگی ایرانی و اسلامی را رعایت کردیم و به اصطلاح نگرانی نداشتیم.
داود عابدی: در آن دوره هنوز اینقدر سرک کشیدن به زندگی دیگران و تهیه عکس و فیلم باب نشده بود. ضمن اینکه هنرمندان یا مجریانی از گرفتن مراسم عروسی ترسی دارند که بخواهند مختلط این مراسم را برگزار کنند، ولی مراسم ما اینطور نبود.
علاقه به گویندگی
داستان قتل پدر
خبر کودک مبتلا به تومور بدخیم
المیرا شریفی مقدم در حین خواندن خبری در مورد یک کودک بیمار در جلوی دوربین بغض کرد. او در یکی از گفتگوهایش در مورد این واکنش گفت: دقیقا دو سال پیش یک گزارش از دزفول ارسال شده بود که یک دختربچه ۳ ساله بسیار زیبا در سرش تومور بدخیمی درآورده بود. این تومور صورت این بچه را کج کرده بود. به من گفتند که این گزارش قرار است پخش شود. من هم، چون بی نهایت روی بچهها حساسم گفتم من به تصویر نگاه نمیکنم، چون اگر نگاه کنم نمیتوانم خبر را بخوانم. من خبر را خواندم و برگشتم که تصویر بچه یک لحظه بزرگ فیکس شد.
خواستم بگویم دعا میکنیم هیچ مادری غم و درد فرزندش را نبیند که یکهو بغض شد. از شانس من هم نصف ایران این خبر و بغض من را دیدند. همینطور پیام به شبکه میآمد. گریه من اصلا تبدیل به یک ولوله شد. از ستاد اجرای فرمان امام تماس گرفتند که این بچه هرجا هست و هزینه درمانش هرچقدر میشود ما به عهده میگیریم. شبکه خبر هم بغض من را در فواصل زمانی مختلف پخش کرد و شب بعد ما دوباره ارتباط گرفتیم.
شکر خدا این بچه از دزفول به اصفهان منتقل شد و تومورش تخلیه شده بود. چند جراح پلاستیک تماس گرفتند و گفتند ما این دختر را به صورت رایگان جراحی میکنیم. بعد چند عمل جمجمه هم انجام شد تا اینکه صورتش به حالت عادی برگشت. با اینکه مجبور شدند چشمش را تخلیه کنند، اما بعد از یکسال حال این دختر کاملا دگرگون شد.
در گزارش قبل اصلا حرف نمیزد، اما این بار هم حرف زد هم شعر خواند و دست تکان داد. شاید گویندگی هیچ سودی برای کسی نداشته باشد، اما آنقدر مردم در حق من و این بچه دعا کردند که این موضوع بزرگترین منفعت من از گویندگی خبر شد. هنوز پیگیر این دختربچه هستم و دلم میخواهد یک روز ببینمش، اما فعلا تهران نیامده است.
حادثه منا
عکسهای المیرا شریفی مقدم
منبع: ستاره
مرجع: فرادید